بهاء الدین محمد جوینی :
محمدبن محمد جوینی ، ملقب به بهاءالدین . وی پدر عطاملک و شمس الدین جوینی است و ملازمت حکام و شحنگان مغول داشت که در فترت بین فتوحات چنگیزخان تا ورود هولاکو به ایران (قریب سی وپنج سال ) مستقیماً از مغولستان به حکومت بلاد غربی تعیین میشدند. و در حدود سنه 630 هَ . ق . که جنتمور یکی از امرای خود را که کلبلات نام داشت برای دفع قراجه و تغلن سنقور به نیشابور فرستاد بهاءالدین با جمعی از معارف و اکابر نیشابور گریختند و به طوس رفته به تاج الدین فریزنی که متصرف قلعه طوس بود التجا بردند. کلبلات بعد از شکست دادن قراجه به طوس آمد و احوال این جماعت شنیده بود ایلچی بنزدیک تاج الدین فریزنی فرستاد و تسلیم ایشان را خواستار شد. فریزنی آنان را نزد کلبلات فرستاد و او بهاءالدین محمد و سایر بزرگان نیشابور را به احترام تمام پذیرائی کرد و به انواع استمالت مستظهر گردانید و ایشان را به خدمت جنتمور برد و او نیز مقدم آنان را گرامی داشت و پس از اندک مدتی صاحب دیوانی خراسان و مازندران را به بهاءالدین مقرر فرمود و یک دو سال بعد درحدود سنه ٔ 633 هَ . ق . بهاءالدین و گرگوز را به رسالت بنزد اوکتای قاآن فرستاد، اوکتای قاآن نیز درباره ٔ ایشان کمال عنایت را مبذول داشت و بهاءالدین را به مزید عاطفت مخصوص گردانید و او را پایزه و یرلیغ به آلتمغا داد و صاحب دیوانی ممالک بدو ارزانی داشت . در حدود سنه ٔ 637 که گرگوز حاکم جدید خراسان و مازندران و سایر بلاد غربی برای دفاع از خود به اردوی اوکتای قاآن میرفت در مدت غیبت خود بهاءالدین مذکور را به حکومت بلادی که در تصرف خویش داشت نامزد کرد. در حدود سنه ٔ 643 که امیر ارغون حاکم جدید بلاد غربی بعد از گرگوز از ایران به اردوی کیوک خان میرفت بهاءالدین را در ممالک آذربایجان و گرجستان و روم و آن اطراف به نیابت خود بگذاشت و در سفر دوم خود در حدود سنه ٔ 644 یا 645 بهاءالدین را نیزدر مصاحبت خویش به اردو برد و در سفر سوم (سنه ٔ 647) بهاءالدین را به مشارکت امیر حسین نام در ممالک متصرفی قایم مقام خود گذارد و در سنه 651 که امیر ارغون از سفر چهارم خویش به اردو مراجعت کرد پس از ورود به خراسان بهاءالدین را با مغولی دیگر نایمتای نام به حکومت عراق و یزد گماشت و سن بهاءالدین در آن وقت به شصت سال رسیده بود و عزم داشته تا بقیةالعمر از ملابست اعمال دیوانی کناره جوید اما بسبب آنکه امرا به انزوای او رضا نمیدادند بی اختیار عازم عراق گشت و چون به اصفهان رسید در سنه 651 درگذشت . بهاءالدین از فضلای عصر خود بشمار است و او را به فارسی و عربی اشعار نیکوست . بعض این اشعار در تضاعیف جهانگشا و تاریخ وصاف مذکور است و برخی دیگر در کتاب شُرَف ایوان البیان فی شَرَف بیت صاحب الدیوان للقاضی نظام الدین اصفهانی آمده است . (مقدمه جهانگشای جوینی ص یح - کا).
بهاءالدین از حکمرانان جدی و سختگیر بود و نسبت به عمال و رعایا زیاده خشونت و هیبت داشت . از سطوت او نقل کرده اند که طفل خردسال خود را بجرم آنکه ببازی دست در ریش پدر زده بود بدست دژخیم سپرد. وی منصوب به آزادوار می باشد.
منابع: تاریخ سبزوار (سید علی نقی امین)، ویکی پدیا، فرهنگ لغت دهخدا
استفاده از این مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد
|